• وبلاگ : گام آخر...
  • يادداشت : هيچ وقت شريعتي عنصر باارزشي نبوده و نيست...
  • نظرات : 2 خصوصي ، 34 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2   3      >
     

    گاهي انسان جزتاسف چيزي ندارد که بگويد.کاش کمي بيشترتحقيق ميکرديد.
    `جواب شما رو اززبون دكتر مينويسم :چه بسيار دلهايي كه ميپرستندونيكي ميورزندوپرستش وتقوي ونيكي نيز در انها زشت و الوده وپليد است.خوب شد علي نبود اين زمانه رو ببينه.
    مطلبو که ديدم خيلي ناراحت شدم 
    ولي نظرات منو خيلي خوشحال کرد 
    خوب بود چيزي مي نوشتيد که چند نفري موافق هم داشته باشه 
    تو اين 30 سال دکتر به شدت بايکوت بوده  که خود ترس از آدم مرده نشانه ي قدرت نفوذ افکار دکتر است که کسي نميتواند منکر آن شود 
    دکتر تنها کسي است که 15 ميليون نسخه از کتابهايش به فروش رفت 
    آيا استاد مطهري اين ميزان تاثير داشت ؟
    بعد از 30 سال دکتر نمرده   در ادامه هم نخواهد مرد

    http://tabnak.ir/pages/?cid=12533

    اولاً بهتر است اينجا را هم بخوانيد

    دوم اينكه گفته شما درباره علت دفن شريعتي در خارج، خلاف واقع است

    سوم هم ممنون از اينكه به نوشته من لينك دادين

    + هادي 

    به نام خدا آفريننده آسمان ها وزمين ها و رحم كننده و عذاب دهنده

    پيامبر فرمود كه من وعلي تقسيم كنندگان بهشتيان هسيم حال مگر امام راحل و شهيد مطهري رضوانه الله عليهما انسان معصوم اند كه نظر دهند مگر نخوانده ايد در قرآن كه خداوند توبه پذير است از خدا بترسيد و بي خود نظر ندهيد فكر كنيد بعد نظر دهيد يا به رهبر توهين مي كنند يا شما به شهيد شريعتي همه ي ما انسان هستيم و تنها عامل برتري دهنده تقوا است از كجا معلوم كه شريعتي بر از بقيه نباشد نعوذبالله مگر ما يا مراجع و ديگر شخصيت هاي ايران خدا هستند كه نظر دهند مگر شريعتي مرتد بود كه اينگونه به او تهمت مي زنند فكر هر كس مختص به خود اوست و هر كس به فرمان خدا عمل كرد و براي خدا عمل كرد پاداشش بهشت است حال افكار هم مختلف است بدون دليل سخن نگوييد

    پاسخ

    مگر ما گفتيم كه معصومند؟ گفتيم كه در اين امر كارشناسند. در ضمن مطمئن باشيد آدم فاسقي كه فسق علني دارد كه نمونه دم دستي‌اش زدن صورتش با تيغ است و بر خلاف احكام اسلام مي‌باشد، هيچگاه با كساني كه تمام عمرشان را صرف دين كرده‌اند برابر نيستند..
    + نهال 

    اينجور قلم ها را كه ميبينم، ياد اين جمله از شريعتي مي افتم:

    (دشمن ابله هديه ي خداوند است به بندگان خاصش!)

    .

    .

    .

    بي خردان منحطِ بربر!!!

    + محمد 

    با سلام
    ضمن ارسال اين ايميل به دوستان ديگر
    با زدن ايميل به آدرس زير موافقت خود را با 600 نفر امضاكننده نامه هاي پيوست اعلام كنيد

    edalatjou@gmail.com

    سلام. بر عكس شما بنده اعتقاد دارم كه شريعتي هميشه يك انسان با ارزش بوده و است. جنابعالي كه خود را يك فرد ارزشي و اصولگرا و ... مي دانيد بهتر است به نظر ديگران از جمله مقام معظم رهبري و شهيد بهشتي و دكتر مفتح و امام موسي صدر مراجعه نماييد. ضمنا امام راحل بر عكس آنچه شما نوشته ايد موضع معتدلي نسبت به دكتر شريعتي داشتند.... اينهايي كه شما نوشتيد بيشتر به توهم شبيه است تا واقعيت . با عرض معذرت..
    پاسخ

    خيلي برايم جالب بود كه آخرين واكنش امام نسبت به شريعتي و نامه‌اشان را توهم مي‌ناميد. نظر مقام معظم رهبري را هم بيهوده خرج نكنيد كه اينگونه نيست و براي برخي ثابت كردم و براي شما هم حاضرم. در ضمن هم چنان نظر ما براساس نظر شهيد مطهري كه بيشتر از بقيه او را مي‌شناخت استوار است. به هر حال حقيقت گرا باشيم و نه احساسي و گاهي فكر بكنيم كه شايد نظري كه قبلا هميشه‌داشته‌ايم اشتباه است...
    + يوسف 

    متن زير از سخنان شهيد بهشتي در زمان بعد انقلاب در جمعي از طلاب كه نظر وي را در مورد دكتر رسيده بودند . (البته اگر شهيد بهشتي را قبول داشته باشين )

    نظري كه از شهيد مطهري نقل كردين مربوط به سالي است ايشان با دكتر به حج رفته بودند. 51يا 52بود . در طي سال هاي بعد دكتر برخي از افكارش را اصلاح كرد و ديدگاهش نسبت به روحانيت معتدل تر شد . اين كه مبناي قضاوت خودتان بر نقل قول مي گذاريد قضاوت صحيحي نيست . عنوان لينك را كه ديدم گفتم الان يك سخنراني مبسوط درباره نظر كامل استاد درمورد دكتر دكتر مي خوانم اما متاسفانه نتيجه گيري شما فقط بر مبناي يك عبارت تجاهر به فسق آنهم از وبلاگي مورد تاييد خودتان هم نيست من ياد كساني مي اندازد ...بگذريم.

    دکتر شريعتي از استعدادها و قريحه‌هاي سرشار، پرارزش و پرخروش زمان ماست. اجازه دهيد نگويم «بود»؛ چون او زنده است. همه اين فعل‌ها را متناسب با زنده بودن او، با زمان حال بيان خواهم کرد. شريعتي خود را ساخته و پرداخته رنج مي‌دانست. آيا شکوفايي استعدادها در راه رنج و در مسير رنج‌ها بيشتر است، يا در زمينه رفاه‌ها و آسودگي‌‌ها؟ اين سوال مهمي است. آيا برجستگان تاريخ بشريت از ميدان‌هاي آسايش و رفاه و تنعم برخاسته‌اند، يا از ميدان‌هاي محروميت و رنج و شکنجه؟ بي‌شک ما در قهرمان‌هاي تاريخ کساني را داريم که از ميدان‌ها و زمينه‌هاي رفاه و آسايش برخاسته باشند. يکي از معروف‌ترين نمونه‌ها در تاريخ «بودا» است. بودا شاهزاده متنعمي است که در اوج برخورداري قرار دارد و پوچي و پوکي زندگي را در اوج برخورداري لمس کرده و احساس مي‌کند نمي‌تواند در منزلگاه رفاه و تنعم انسان بماند. او از اين منزلگهي که زندگي در آن به زندگي جانداران و حيوانات عادي شبيه‌تر بود خسته مي‌شود، از آن دل برمي‌کند و همه چيز را رها مي‌کند. تنها او مي‌ماند و خودش... . ولي اگر ما مجموعه چهره‌هاي درخشان تاريخ را گروه‌بندي کنيم، گروه برجستگاني که از ميدان رفاه برخاسته‌اند، و گروه برجستگاني که از ميدان‌ها و زمينه‌هاي رنج و شکنج به وجود آمده‌اند، کداميک بيشتر است؟ گروه‌بندي تاريخي نشان مي‌دهد که استعدادها و قريحه‌هاي پرنبوغ و برجسته بيشتر از ميدان‌هاي رنج و شکنج شکفته‌اند.

    دکتر شريعتي نسبت به سن خود انساني بسيار پرمطالعه و کتابخوان بود. او خيلي کتاب خوانده بود و خيلي مطالعه کرده بود؛ در زمينه ادب، فرهنگ و تمدن بشري، در زمينه مکتب‌هاي اجتماعي و جامعه‌شناسي نو و رابطه آنها با ميراث گذشته، در زمينه تاريخ و در زمينه اسلام؛ اما نه در خطي که در حوزه‌هاي اسلامي به عنوان خط اجتهاد دنبال مي‌شود، بلکه در خط يک انسان متولد شده در خانه مطالعات اسلامي (در خانه استاد شريعتي)، در خانه‌اي که چشم فرزند به کتابخانه پدر گشوده شد و خود را با انبوهي از کتب قرآن، تفسير، تاريخ، حديث و کتاب‌هاي ديگر مواجه ديد و نزد پدر درس آموخت. او انساني است که در درجه اول، از نظر تحصيلات، با فرهنگ نو بشري روبه‌روست، اما يک زمينه ذهني و وجداني دارد که دائما او را به سوي خود مي‌کشاند؛ زمينه اسلامي. اين است که در هر مطالعه‌اي در فرهنگ نو به سوالي در رابطه با فرهنگ اسلام و بينش اسلامي و مکتب اسلام برمي‌خورد. اين جمله را تکرار مي‌کنم، زيرا در شناخت دکتر بسيار موثر است.

    او در خانه‌اي به دنيا آمد که خود به خود با فرهنگ قرآن و حديث و با مکتب اسلام و معارف اسلام آشنا مي‌شود، کتاب‌هايي که مي‌خواند و بحث‌هايي که مي‌شنود، اسلامي است. در مجالس سخنراني پدرش و در سخنراني‌هاي ديگر حاضر مي‌شود. با مسائل سياسي و اجتماعي زمانش برخوردي حساس دارد. اما رشته تحصيلي و مطالعاتي و تدريس او، رشته‌هاي فرهنگ جديد است. لذا به سمت تمدن و تاريخ و جامعه‌شناسي، يعني رشته‌هاي نو مي‌رود، اما با اين زمينه که با هر انديشه نو در اين فرهنگ نو غربي برخورد مي‌کند، يک سوال برايش پيدا مي‌شود «رابطه آن با اسلام چيست؟» اين ويژگي دکتر در ساخت او نقش تعيين‌کننده دارد. او نمي‌تواند در مسائل جامعه‌شناسي غربي غرق شود؛ و غرق نمي‌شود. چون هر تحقيقي، هر نظريه‌اي، هر فرضيه‌اي، هر مکتبي، هر جهتي از جهات فکري نو، براي او يک سوال نو هم مي‌آفريند. «علي! اسلام در اين باره چه مي‌گويد؟» سپس مي‌کوشد پاسخ اسلام را نيز به اين سوال دريابد. اين است که مطالعات دکتر، به طور طبيعي، مطالعات تطبيقي، مقايسه‌اي، مقارنه‌اي از آب درمي‌آيد.

    دلسوزانه به دکتر گفتم برادر عزيز، مي‌بيني چقدر ساده و پراثري، دريغمان مي‌آيد که ميدان اين سازندگي با اين هياهوها و جريان‌ها محدود بشود؛ فکري بايد کردن. گفت موضوع چيست؟ گفتم مسئله اين است که در بعضي از سخنراني‌ها و نوشته‌ها چيزهايي هست که به هيچ عنوان قابل دفاع و توجيه نيست، مخالفان همين‌ها را در دست مي‌گيرند و مي‌تازند، حالا ما در شرايطي هستيم که اگر بشود زمينه اين دست گرفتن و تاختن را از بين ببريم خيلي بهتر است. گله کرد. گفت گله من از شماهاست. گفتم خوب، گله کن! گفت من علاقه‌مندم اين سخنراني‌ها و بحث‌ها در همفکريي که شما مي‌توانيد بکنيد پخته‌تر شود، بگيريد، بخوانيد؛ اگر به نظرتان مي‌آيد که بايد در جايي تجديدنظر کرد، تجديدنظر شود و بعد گفته شود. گفتم حتي در سخنراني‌هايي که هنوز ايراد نشده؟ گفت بله، حتي در آنها. من اين کمال انصاف و تواضع و فروتني را که شأن يک انسان کنجکاو است، با صداقت تمام، آن روز در دکتر يافتم. ما هم خودمان گرفتاري‌هايي داشتيم، کارهاي تحقيقاتي داشتيم، مطالعاتي داشتيم؛ قدري برنامه‌هاي جاري هم داشتيم و نمي‌رسيديم. قرار بر اين شد که سعي کنيم يک چنين زمينه همفکري و همکاري را فراهم کنيم. اما همان ماه رمضاني بود که به پايان نرسيد و جلوي ادامه سخنراني‌هاي دکتر در حسينيه ارشاد گرفته شد. در آن روز من احساس کردم دکتر اول به عنوان يک انسان جست‌وجوگر با مسئله برخورد مي‌کند و مي‌خواهد خودش بفهمد، بعد مي‌آيد نتيجه‌اي را که مي‌گيرد به مردم عرضه مي‌کند.

    آرائش، انديشه‌هايش، برداشت‌هاي اسلامي‌اش، برداشت‌هاي اجتماعي‌اش، در حال دگرگوني و در مسير شدن بود؛ چون انسان، موجودي در حال شدن است و نه فقط انسان، بلکه همه موجودات عالم طبيعت واقعيت‌هاي شدني هستند. ولي انسان، در ميان همه موجودات شدنش شگفت‌انگيزتر است. اي انسان! تو سراپا شدني.


    دکتر يک‌ پويش بود. دکتر يک حرکت و يک دگرگوني بود. مي‌دانيم که مواضع انسان در دگرگوني‌ها تغيير مي‌کند، برخي از مواضع‌اش پسند بعضي از گروه‌ها مي‌افتد، در حالي که برخي از مواضع‌اش ضد آن گروه‌هاست. هر انساني اين‌طور است. بعضي گروه‌ها مي‌روند و آن مواضعي را که پسند خودشان است مي‌‌گيرند و آن مواضعي را که بر ضد موضع‌گيري خودشان است ناديده مي‌گيرند. گروه‌هاي خودمحور عموما به اين صورتند که از هر شخصيت و جريان و چهره و صاحب‌نظر، روي آن چيزي که به سودشان است تکيه مي‌کنند، و آن را که به زيانشان است دور انداخته و ناديده مي‌گيرند. دکتر هيچ وقت معتقد نبوده که هر چه گفته صحيح است و اين را بارها تکرار کرده. مگر مي‌شود يک انساني هوشيار و آگاه و انديشمند باشد و بگويد که هرچه من مي‌گويم درست است؟


    به طور کلي بايد بگويم مطالعه‌گرهاي ما (منظور در اينجا خوانندگان آثار دکتر شريعتي است) لازم است قبلا با يک مجموعه منقح که انطباقش با تعاليم اسلامي روشن باشد، آشنا شوند. بايد يک برداشت جمعي از اسلام داشته باشند و سپس به دنبال اين نوشته‌هاي پرنشيب و فراز بروند، والّا ذهنشان در اين نشيب و فرازها گم مي‌شود و به اين آساني نمي‌توانند به يک برداشت شکل‌يافته از اسلام برسند.

    شريعتي نه معصوم و عاري از هيچ گونه خطا بوده نه مغرض و ملحد و مرتد و فاسق و....

    او را درست بشناسيم و درست معرفي كنيم

    و بدانيم بنده شناس ديگري است ...

    به نام خدا

    با سلام.من نميدونم شما با توجه به كدوم مستنداتي داري اين جور تمام زحماتي كه دكتر شريعتي براي اسلام وانقلاب كشيده به همين راحتي پايمال مي كنيد.شما در جواب مازيار ميگيد كه خيليها بودند كه جوانان را جذب اسلام ميكردند ولي من اسمشونو بلد نيستم.

    شما چقدر براي تبليغ اسلام ناب كار انجام داديد.دكتر درزمان يك رژيم طاغوتي كه خيليها جرات نداشتند به جذب جوانان مي پرداخت .

    اميدوارم بتونيم در روز حساب جوابگو باشيم

    من در وبلاگم نظر مقام معظم رهبري را در مورد شهيد دكتر شريعتي گذاشتم خوشحال ميشم دوستان تشريف بيارند.

    در پناه حق.

    پاسخ

    سلام عليكم - البته جواب شما را در وبلاگ گذاشتم. تمام مستندات ما در متن موجود است لطفا مطالعه كنيد. در اينجا هم همينقدر جواب شما را مي‌دهم كه آن نظر مقام معظم رهبري نيست، بلكه نظر رئيس جمهور وقت است...
    + مهدي 

    چي رو ميخاستي ثابت كني؟ شريعتي آدم بديه؟ الان توي جهنمه؟ شما هم خيلي خوبي و داري جاي خدا به حساب مخلوق ميرسي !!

    جون حاجي حال كردم

    اجرت با ابي عبدالله

    من هم مطلبي درباره توهين هاي شريعتي نوشتم

    فكر نكن تنهايي ...

    حرف حق را بزن حتي اگر به ضررت باشد...

    دمت شديدا گرم

    يا علي

    پاسخ

    علي يارت
    + مازيار 
    به مدير وبلاگ :
    اگر بيشتر بگردي هم فکران بيشتري هم پيدا ميکني . 13-12 درصد مردم ايران مثل شما فکر ميکنند .

    آنچه من از ماجراي شريعتي به ياد دارم اين است كه :

    اولا، در زمان او جو بسيار بدي عليه روحانيت در بين جوانان طرفدار او به وجود آمده بود و اين به نفع رژيم پهلوي بود. در واقع، تز فكري او و طرفدارانش « اسلام منهاي روحانيت » بود كه امام خميني (ره) شديدا با اين تفكر مبارزه مي كرد.

    در آن سال ها، طرفداران شريعتي در حالي كه مطالعه كتابهاي او را به ديگران توصيه مي كردند، مطالعه كتاب هاي شهيد مطهري را شديدا تحريم نموده بودند. به ياد دارم كه وقتي كتابخانه مسجد محل ما به تصرف طرفداران شريعتي درآمد، تمام كتابهاي شهيد مطهري را كه در كتابخانه موجود بود، از كتابخانه خارج نمودند تا در دسترس مطالعه كنندگان قرار نگيرد.

    ثانيا، جمعي از طرفداران او را كه مي مي شناختم، پس از انقلاب اسلامي و تشكيل نظام جمهوري اسلامي، به صف منافقين پيوستند. كه برخي از آنان حتي اعدام شدند و برخي نيز از ايران گريختند.

    ثالثا، جمعي از طرفداران او را مي شناختم كه در صف چپ هاي افراطي و منحرف قرار گرفتند كه بحث رفراندم دوباره براي براندازي نظام جمهوري اسلامي را مطرح نمودند و اينك هم در چارچوب حزب مشاركت و... فعاليت مي كنند و برخي از عناصرشان نيز پس از فروپاشي حكومت اصلاح طلبان، از كشور گريخته و به آمريكا و انگليس پناهنده شدند.

    رابعا، پس از انقلاب اسلامي، برخي جريانات مشكوك سعي مي كردند براي كمرنگ نشان دادن نقش امام خميني (ره) و منحرف نمودن جريان انقلاب، شريعتي را معمار انقلاب قلمداد كنند. آنان مطرح مي كردند كه شريعتي بود كه جوانان را به مبارزه با شاه وا مي داشت! در حالي كه او نه تنها جوانان را به مبارزه با شاه وادار نمي كرد، بلكه جوانان را از روحانيت كه جلودار مبارزه با شاه بودند، جدا مي كرد.

    امروز نيز جرياني در كار است كه براي كمرنگ كردن نقش ولايت فقيه و واژگون نشان دادن حقايق انقلاب اسلامي، تلاش دارد كه نام شريعتي را دوباره زنده كند، همچنان كه گاه مي كوشند كه نام مصدق را مطرح نمايند. كار اين جريانات مشكوك مثل بت تراشيدن براي انحراف در توحيد و جلوگيري از پرستش خداست.

    خامسا، صدا و سيماي كشورمان، متأسفانه چندان سر و صاحبي ندارد، هر كسي به مقتضاي فكري و سياسي و جناحي خود از اين رسانه بهره برداري مي كند.

    به ياد دارم كه در برخي سال ها، در ايام سالگرد شريعتي، در صدا و سيما، او را به عنوان معلم شهيد مطرح كردند!!! در برخي سال ها اصلا نامي از او نبردند و در برخي سال ها نيز مثل امسال از او تجليل نمودند.

    آيا سزاوار نيست، جوانان را با شخصيت هاي بزرگي همچون امام خميني (ره)، شهيد مطهري، شهيد بهشتي و... كه زندگي و مرگشان در راه خدا بود، آشنا كنيم و از دادن آدرس هاي غلط و انحرافي پرهيز نماييم؟ برخي جدا مي كوشند كه آدرس غلط به ملت ، خصوصا به جوانان بدهند. به هوش باشيم.

    پاسخ

    خيلي ممنون. استفاده كرديم . يا علي
       1   2   3      >