• وبلاگ : گام آخر...
  • يادداشت : همه با هم عليه احمدي نژاد
  • نظرات : 1 خصوصي ، 18 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + حسن رضا عباسي 

    -اي ايهالناس ....تازه فهميدم که من اشتباهي بودم....اون اول اول که انقلاب شد بدجوري جوگير شدم اول تند تند شعارمي دادم بعد شعاراي تند دادم و به اصطلاح چپ شدم البته هيچ وقت بيگدار به اب نمي زدم نگاهم بدجوري به دوستان بود اقتصاد انقلابي يعني اقتصاد دولتي....دولت يعني دستگاه کوپن سازي.....همه چي بايد دولتي باشه .... سياست اقتصادفرهنگ......نطق هرچي مخالف و بايد کشيد..خشونتي سراسر مقدس...... مرتب پست گرفتم ازمدير کلي تا...جنگ که شروع شد فهميدم اينده کشور نياز به متخصصين تحصيلکرده داره به اصراردوستان وبورسيه وزارت.....راهي ديار غربت شدم سالهاي خيلي سختي بود جنگ که تمام شد براي خدمت به وطنم با دستاني پراز مدارک گوناگون به کشور بازگشتم جيزهاي جديدي يادگرفته بودم که بايد پياده مي کردم..... دوستانم هم کمابيش مثل من بودند به به...مقام امن ومي بي غش ورفيق شفيق گرت مدام ميسرشود زهي توفيق بايد دستي به سر وروي خودمون نه ببخشيد به سر وروي کشور بکشيم خوب اصلاحات و بايد ازکجا شروع کنيم ...اها.... ازاين اصطلاحات...مستضعف.استکبار.جهاد.عدالت.تجمل گرايي.مبارزه......بجايشان مي شود نوشت...اسيب پذير.قدرت هاي جهاني.توسعه..رشد اقتصادي.رفاه تعامل مذاکره و.......کم کم وقتي رفا ه رابه عينه مزمزه

    مزه کرديم باخودمان گفتيم که اي دل غافل هضم تو اقتصاد جهاني چه فازي مي دادو ما خبر .نداشتيم....... خلاصه وقتمون وگذاشتيم سراوردن رفاه و توسعه وسازندگي..... ازحق نگزريم دستمون و خيلي باز کذاشته بودند اصلا لازمه کار همين بود بالاخره بريزو بپاشهايي هم مي شد ديگه... کم کم براي اينکه پاي نامحرمان به جاهاي حساس باز نشود همه چي رو گرفتيم دست خودمان.....از اقتصا د سياست..فرهنگ...چه دوران طلايي بود...فقط نمي دونم چرا اين اخرا به مشکل خورده بوديم....مردم يه جور ديگه به ما نگاه مي کردند.....خوب بالاخره سازندگي هزينه داره مثلا خيلي ازکشورها اين دوران را با چند صد ميليون نفر تلفات طي کرده بودنداما ما.........دوم خردادکه شد...ما اصولا نخبه ايم اونم نخبه سياسي واسه همينه که مي دونيم کي کجا وچطوري بايد چترمونو بازکنيم....... پس اشتباهي شديم اپوزسيون اصلاح طلب تجديد نظر طلب...به به........تا دلتان بخواهد متون ترجمه اي اماده براي اين روزها کنار گذاشته بوديم.......دوباره.....وارد ميدان شديم که........ تا تکليف اين ساختارها ي دوگانه.جامعه مدني.دموکراسي. رابطه با امريکا وجامعه بازبا دشمنانش معلوم نشه اصلا توجه به اقتصادو مردم مفهومي نداره....دشمن خارجي توهمه.... اسير تئوري توطئه ايد اقا..گفتگو کنيد دشمني هم اگه هست همين متحجرين مقدس مابندکه جلوي هرچي پيشرفت گرفتند اصلاحالا که اينجوري شدفتح سنگر به سنگر راه مي اندازيم... بايد کارو يکسره کنيم... همه چيز عرفيند هيچ چيز مقدسي وجود نداره.به هيچ چيز رحم نکنيد.........روزنامه ها.....اتش!تقسيم کارما مو لاي درزش نمي رفت ازاين طرف خودمون و همه رو با اين حرفا گذاشته بوديم سرکار ازطرف ديگه هم دوستان بدون هيچ گونه مزاحمتي....بابا تربيت امثال شهرام جزايري ها ساده نيست نخبگي مي خواد........برنامه ما براي دوران بعدي هم مشخص بود فکر همه جا هم کرده بوديم همه چي داشتيم امکانات پول قدرت.......قرار بود اشتباهي بشيم.........اما...سوم تير براي هميشه براي من ودوستانم مثل يه کابوس مي مونه....چه مي شه کرد شرط نخبه بودن توجهان سوم شما همينه که هميشه پيش بيني هاي نخبه گاني مثل ما علط از اب در بياد........الان چند وقتي که ازکارهاي دولتي بيکار...نه خسته شدم .... با سرمايه هاي ناقابل جندصد ميليا ردي که باعرق جبين جمع کرده بودم شدم نمايند ه منتقداقتصادي سياسي...بخش خصوصي.....بعضي وقتها لجم ميگيره ازدست اين بابا.....اخه مگه يه ادم اينقدرهم کار ميکنه.....بابا يه خورده بشين مثل ما ازمواهب دنيا لذت ببر....مثل ما بگو به به......... لبخند بزن.... اصلا لبخند نخواستيم باما کاري نداشته باش ببين ما برات چکارمي کنيم......چهارصد تا روزنامه از فردا مدح تورو ميگن..ما خودمان برات بيلان کاري درست مي کنيم.ما اينکاره ايم...مردم؟....اخ که هرچي مي کشيم از دست اين مردمه انگار اصلا اين مردم عوض شدند.....مارو توهر لباسي مي شناسند....ائتلاف درست ميکنيم ازاعتماد دم ميزنيم....غمخوار دردهاي اقتصاديشون ميشيم انگارنه انگار.......اينم ازاخرين دسته گلشون..حالا نمي شد يه نفرازمارو...بابا يه نفر؟تورو خدا ايها الناس يه باره ديگه من و دوستانم رو اشتباهي بگيرين.......من اشتباهيم !

    پاسخ

    ‌مي‌فرمودين مطلبتان را به عنوان يك پست در وبلاگ قرار مي‌داديم.