اينكه در مورد غيرمعصوم استفاده از لفظ امام جايز هست يا خير، موضوعي است كه مورد مناقشه برخي از بزرگان علماست و امثال بنده سواد اظهار نظر حرفه اي در اين زمينه را نداريم. اما اينكه مقام معظم رهبري را امام بخوانيم يا خير، به نظرم بايد به نظر و راي عموم ملت توجه كرد. مهم اين است كه ايشان مورد حمايت قاطبه ملت هستند، پافشاري غيرمتعارف روي اين مساله بيشتر به لوث شدن قضيه مي انجامد. از نظر تاريخي هم لااقل در دوره معاصر تنها دو نفر بطور فراگير امام خوانده شدند، يكي امام موسي صدر رهبر ايراني شيعيان لبنان كه در فاصله سالهاي 38 تا 57 درحالي كه هنوز در سنين جواني بود بعلت ارتباط عميق و خدمات گسترده به لبنان و بخصوص شيعيان، از طرف همه مردم لبنان اعم از مسلمان (شيعه و سني) و مسيحي و دروزي و ... امام خوانده شد، و دوم حضرت امام خميني رضوان الله عليه كه در همان ابتداي پيروز ي انقلاب در سال 57 از طرف مردم به لقب امام خوانده شدند. يك نكته جالب اينجاست كه امام موسي صدر چند سال پيش از پيروزي انقلاب در جلسات كادرهاي جنبش امل، از امام خميني با لفظ امام الاكبر ياد مي كرده است.
امام خواندن اين دو بزرگوار در حالي بود كه در همان زمان برخي افراد وابسته به محافل قدرت در تقابل با اين عزيزان، سعي بسياري كردند تا نام خود را هم امام جا بزنند. اما هرگز مورد پذيرش جامعه قرار نگرفتند. در حال حاضر در جامعه ما هم، هرگونه تلاش غيرمتعارف جز دامن زدن به حساسيتهاي بي مورد و لوث كردن قضيه نتيجه ديگري عايد نخواهد كرد. ضمن آنكه طي سالهاي 72 تا 74 گروه طبرزدي و نشريه پيام دانشجو (ي بسيجي) به شدت به طرح مساله امام خامنه اي پرداخت و حتي جزوات مفصلي در اين خصوص منتشر كرد اما نتيجه حركت ايشان را ديديم كه چه شد! چه بسا هنوز ذهنيت منفي كه در اثر تحركات اين گروهك بوجود آمده هنوز موجود باشد. با جمه همه اين مطالب اساسا پرداختن به مساله امام خواندن رهبري را كاري عبث بلكه مضر مي دانم.