والا اسلام، تنها متوليش، امام زمان است. غير از حضرت، هر که هر چه بگويد، نتيجه اجتهاد است، نه متولي گري رسمي. اين نکته خيلي مهمي است که تفاوت اسلام و مسيحيت است (در اين زمينه ميتونين به شهيد مطهري يا حتي شريعتي رجوع کنين). اينکه مرحوم امام صاحب کمالات هستند را در روايات نداريم، بلکه نتيجه تشخيص مصداق کساني است که خود جايز الخطا هستند. چون بنده از درون افراد مطلع نيستم، نميتوانم تعيين مقام معنوي کنم. به همين سادگي. تنها کسي ميتواند تعيين کند که از قلوب و نيت هاي دروني آگاه باشد، وگرنه بزرگترين کارهاي خير ميتواند ريا باشد - دقت کنيد، عرض نکردم مرحوم امام ريا کرده اند، عرض ميکنم که موضع ما، موضع تشخيص اين دو نيست، ما فقط ميتوانيم بگوييم فلان کار ايشان صحيح بود، فلان کارشان غلط. همين.
در زمينه اطلاعات علمي آقاي سبحاني، بنده در مورد خدا و پيامبر عرض نکردم! اگر نامه رو خوندين، قطعا شما خودتان متوجه ميشويد. از تکامل داروين به عنوان يک تئوري به نتيجه نرسيده ياد کردن! و تبديل تئوري تکامل به موتاسيون! خيلي خنده دار است. هر چند، قسمت اول نامه شان، جمع آوري خوب و کاملي از بحث روايي بود. درک نميکنم چرا اصرار دارند بگويند که از علم روز آگاهند! اشتباه نشود، بنده خودم از ارادتمندان به آقاي سبحاني بوده و هستم، ولي اين دليل نميشود اشتباهاتشان در بحث را متوجه نشوم.
در اينکه نوشته ايد "شرايط اجتماعي و سياسي هر دوره را بايد تفاوت قائل بود" - دقيقا نکته اينجاست. امروز، مخالفت به ضرر نظام است، ديروز نبود! حرف همين است که چرا به بهانه حفظ نظام، هر چه دگر انديش هست را بايد ساکت کرد. من از شما يک سوال ميپرسم. آيا واقعا فضاي باز آنروز را که دبير حزب توده (منکر خدا) هر چه از دهانش در ميآمد را آزادانه ميگفت، با امروز که آغاجري (متفاوت انديش در مورد پيامبر(ص)) با يک سخنراني تا مرز اعدام رفت مقايسه ميکنيد؟!