سفارش تبلیغ
صبا ویژن
   
 

از فید دنبال کنید

     | افسانه‌های خمینی... |


خیلی چیزها را نمی‌خواهیم باور کنیم، خیلی چیزها را نمی توانیم باور کنیم، خیلی چیزها را دوست داریم باور کنیم... اما باور کنید که باید باورشان کنیم...

1. حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای: او به همه فهماند که انسان کامل شدن، على‌وار زیستن و تا نزدیکى مرزهاى عصمت پیش رفتن، افسانه نیست....

2. عارف واصل آیت الله بهاءالدینی: بعد از انبیا و اولیا کره زمین شخصیتی مثل امام ندیده بود

3. شهید آیت الله صدوقی: ... هیچ وقت آنرا ترک نکرده بودند، بعد از پیاده شدن، خواستند که نماز شب بخوانند، آنجا هم وسط بیابان بود و آبی وجود نداشت. یک وقت نگاه کردیم، دیدم آبی جاری شد. ایشان آستینش را بالا زد و وضو گرفت. نفهمیدیم که بعد از ناز ایشان هنوز آب بود یانه! به هر حال ما در آن سفر چنین کرامتی از ایشان دیدیم...

4. همسر امام: یک ماه و نیم قبل از عمل جراحی منجر به فوت امام... امام: تا زنده‌ام راضی نیستم برای احدی نقل بکنی... در خواب دیدم از دنیا رفته‌ام حضرت علی علیه السلام تشریف آوردند و مرا غسل دادند و کفن کردند و بر جنازه‌ام نماز خواندند، سپس پیکرم را در میان قبر نهادند و فرمودند: اکنون راحت هستی؟ عرض کردم: بله ولی در جانب راست کلوخی وجود دارد که مرا ناراحت می‌کند... آن کلوخ را برداشتندو دست مرحمتشان بر همان قسمت از بدنم که ناراحت بود، به طور کلی ناراحتی را بر طرف کرد...

5. نمی‌دانم چگونه باید گفت، اما اینکه امام با نفس قدسی خود صدها هزار جوان را آگاه به شهادت کرد و تاثیری در میان خانواده‌های آنان گذاشت که مانند صدر اسلام جان خود را با اشتیاق در راه گفته‌های امام خویش فدا می‌کردند و به عشق او به میدان می‌رفتند و در پایان بگوید که ما حتی برای یک لحظه هم از جنگ نادم و پیشمان نیستیم...

6. نمی‌دانم چطور باید گفت که از 42 تا 57 این ملت را راهبری کرد تا ابرقدرت جهان در برابرش ناتوان بود. در حسینیه‌ای محقر بدون صدها فاکتور امنیتی در دیدار با مردم عادی می‌گفت که آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند و نتوانست هم بکند...

7. و هزاران افسانه دیگر که حیات او را هنوز در سراسر جهان نشان می‌دهد...

پینوشتـ...............................................................................
می‌خواستم کامل‌تر بنویسم و چیزهای دیگری مد نظرم بود که فرصت ندارم. شاید فردا هم فرصتی پیش نیاید. یابن رسول الله به در خانه‌ات می‌آئیم...


| 87/3/13 | نظر شما برای این مطلب () | مهدی سعیدی |


می‌گوئیم

دوست دارم در گام آخرم او را ببینم، در خون خود بغلتم و در راهت جان خویش را فدا کنم...

...منتخب‌ها...


جستجو در آنچه گذشت
جستجو در سایر
یاران فانی
رجا نیوز
چهره بگشا ای نور مطلق...
خاک (محمد آل حبیب)
کجائید ای شهیدان خدائی
آیه‏های عشق...
تکلیف الهی
کبوترانه
پیام دل
خبرنگار فارس (حامدطالبی)
حریم یاس
سخنان مهجور حضرت روح الله
کجایید ای شهیدان خدایی
فدایی سید علی
جامعه سیاسی
هیئت مجازی علی جان
رهسپاریم با ولایت تا شهادت
جامعه اسلامی دانشجویان دانشگاه یزد
راز و نیاز با خدا
یک استکان چائی داغ
پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی
مهر و وفا (محمد حیدری)
صور اسرافیل
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم ...
حامی
از الف (بچه بسیجی)
جاکفشی (یک بچه بسیجی هیئتی)
رفیق گام آخر (تلخند سیاسی)
بالی برای پرواز (محمد حیدری-2)
احمدی نژاد FANS
یوسف
متیوپات...یک... دانشجو
شهسوار دل
وبلاگ بسیج basij
بوریا
جلوه گاه دنیای آبی

اطلاع رسانی

به گوگل ریدرتان اضافه کنید

تبلیغات هیئت مجازی علی جان

طرح هجرت از بلاگفا

آگهی صلواتی می‌پذیریم

نسخه گام آخر در ورد پرس

          441321بازدید
^بالا^