بعد از نقد بر فیلم مرد هزار چهره و نوشتن اطلاعاتی و خروجی آن را بر عهده خوانندگان قرار دادن، البته شاهد لطفهایی از طرف خوانندگان بودیم. اما نکته جالب حمایت برخی از فیلم مارمولک بود. امروز قسمتی از سخنرانی استاد پناهیان در ایام پخش این فیلم که البته بعداً توسط خودش ممنوع التکثیر شد را میگذارم. این سخنرانی ایشان باعث شد مجلس میلادیه برگزار شده تبدیل به روضه شود و با یک روضه کوچک مجلس به پایان رسید! استاد پناهیان را همه به عنوان یک سخنران و اندیشمند خوش فکر و جوانپسند میشناسند. کسی که به عنوان کارشناس رسانه در صدا و سیما رفت و آمد داشته و با اهالی هنر از نزدیک و صمیمانه برخورد داشته و دارد. در دانشکده هنر بوده و البته این اواخر به خاطر انتقادهایش از صداوسیما گفته میشود ممنون التصویر شده. به هر حال برگ زرینی از همکاران مدیری در مرد هزار چهره را بشنوید...
گزیده ای از پیاده شده نقد حاج آقا پناهیان در مورد فیلم مارمولک
...بنده برای نقد ابن فبلم، تنها مطالبی را که برای من اهمیت خاصی دارند، عرض می کنم و الا سخن فراوان است. یکی از نکات آن است که بیننده در ده دقیقه اول فیلم، به یک زندانی که دزد است و شاید دزد مسلح هم باشد علاقمند می شود و با او ابراز همدردی می کند، بگذریم از این که شخص در نظام جمهوری اسلامی محکوم به حبس است.
در ابتدای فیلم که هنوز موضوع اصلی به میان کشیده نشده است، یک زندانبان و سرباز، مورد مضحکه و مسخره قرار می گیرند و خط استهزاء نیروی انتظامی و ماموران زندان و مدیران جمهوری اسلامی در تمام این فیلم به شدت پر رنگتر از خط استهزاء روحانیت است. فیلم این موضوع را القا می کند که نیروی انتظامی و ماموران راهنمایی و رانندگی خادم مردم نیستند و حافظ منافع آخوندها هستند. بنابراین یکی از گروههایی که در این فیلم مورد استهزاء قرار می گیرد ماموران جمهوری اسلامی هستند.
به ویژه زندانبان که از او چهره ای مضحک، خلق نمی کند بلکه او را و نوع او را منفور قرار می دهد که بنده در اغراض سیاسی این کار تردید ندارم. سالهاست تلاش می شود مردم نسبت به زندان حساسیت خاصی پیدا کنند و زندانی را نه مجرم که اسیر بنامند و زندانبانان را نه مجری قانون که جانی و ظالم تلقی کنند و این هدف در این فیلم بسیار مهم دنبال شده است.
در فیلم القا مفهوم رژیم آخوندی مهمترین چیزی است که تجلی پیدا می کند و این دومین دروغ است، زیرا درصد قابل توجهی از مدیران اعتقاد و اعتنایی به روحانیت ندارند و این صحیح نیست که کسی که عمامه بر سر گذاشت نانش در روغن باشد، بلکه چه بسا برعکس است.
جریان سومی که در این فیلم مسخره می شود مردم عوام کالانعام هستند که به روحانیت علاقه و ارادت دارند مهمتر از این دو موضوع قبل، نفهمی عموم مردم که با روحانیت در ارتباطند در این فیلم القا می شود، این کار به هیچ وجه هنرمندانه نیست و حتی به اندازه جکهای ملا نصر الدین هم ارزش ندارد و حکمتی در آن یافت نمی شود.
گروه چهارم جوانان هستند که در این فیلم به سخریه گرفته شده اند، شاید صهیونیستی ترین بخش این فیلم همین باشد. ما اگر هر چه در این فیلم است بپذیریم ولی این را که طایفه ای از جوانان که جذب روحانیت می شوند، خصوصا آنان که قلم به دست می گیرند و سخنان یک روحانی را یادداشت می کنند، اینقدر احمق باشند نمی پذیریم، محال است نوجوانی که این فیلم را می بیند و اسیر تاثیرات آن می شود دیگر حتی برای ثبت سخنان برجسته ترین عالمان دینی و برای یادداشت سخنان ایشان دست به قلم ببرد.
اگر بگوئیم محور این فیلم، تمسخر روحانیت است احتمالا اشتباه است بلکه محور این فیلم، گسستن پیوند جوانان با روحانیت است. من از علما خواهش می کنم بر اساس تحلیل های غیر فنی، این فیلم را مورد حمله قرار ندهند.
از هیچ کجای این فیلم آنقدر احساس جسارت نسبت به روحانیت نکردم و آنقدر احساس رنج و غربت نکردم که از این همه اهانت که به آن دو جوان شده بود، احساس کردم.
غرض اول این فیلم تمسخر جوانانی است که به روحانیت پیوند خورده اند، فیلم پیوند جوانها و روحانیت را هدف قرار داده و در این راه توفیقاتی هم داشته است مثل اینکه تکه کلامهایی را بر سر زبان جوان ها بیاندازد.
سپس می رسیم به خود روحانیت: از نظر کارگردان و تهیه کننده ، آخوند خوب دارای سه خصلت است که این خصوصیات در روحانی هم اتاقی با مارمولک در بیمارستان متجلی است.
1- مردمی باشد، یعنی دل او برای یک زندانی می سوزد و بی دلیل از او دفاع می کند و کاری ندارد چه کار کرده است و این آخوند با او همکاری می کند که فرار کند و روحانیت از نظر فیلم به هر حال نباید وابسته به رژیم باشد.
2- روشنفکر باشد. آخوند این فیلم روشنفکر است و به زندانی می گوید من برای تو روضه نمی خوانم و از کتاب شاهزاده کوچولو برایش نصیحت می کند،
در روایات اهل بیت می بینیم که می فرمایند محاسن کلام ما را به مردم بگویید مردم دلهایشان به ما جذب خواهد شد.
اما در این فیلم یک سارق مسلح با کتاب شاهزاده کوچولو جذب می شود و در نهایت می گوید این لباس مرا اهلی کرد.
3- مفتخور نباشد. آخوند این فیلم از راه گچبری نان می خورد و دستش کارگری است، پس مفتخور نیست. این فیلم خوبیهای روحانیت را هم به تصویر کشیده است، روحانی سعه صدر داشته باشد، بد دل نباشد. با مردم مهربان باشد. مخاطب را دوست داشته باشد ولی چون این صفات را تا حدی موفق در مارمولک تجلی داده اگر از فردا هر کس این صفت را داشت همه یاد مارمولک می افتند. اگر روحانی با مخاطب خود صمیمی سخن گفت همه یاد مارمولک می افتند.
کارگردان کارکتر نوینی از روحانیت ساخته است که باید آنچنان باشد و دیگر ویژگی های خوب را در یک آخوند قلابی گذاشته که دیگر کسی نتواند آن ویژگی ها را داشته باشد.
اما به موارد استهزاء روحانیت در این فیلم می رسیم:
اولین چیز ادا و اصول روحانیت و کلیه کلماتی است که روحانیون به صورت غیر مردمی استفاده می کنند. در این فیلم هر نوع رفتاری را مارمولک اجرا و آن را مورد تمسخر قرار داده است.
دومین چیزی که مورد استهزاء قرار می گیرد، لباس روحانیت است. لباسی که قبلا به عنوان اینکه لباس پیامبر بود ، قداست داشت، حالا لباس مارمولک است و عکس های بسیار جاودانه بگونه ای بین المللی می توان از این فیلم ضد روحانیت تهیه و منتشر کرد.
مثل آنجا که پشت سر روحانی تابلوی توالت ممنوع قرار داشت، از دیوار بالا می رفت، با زنی آنچنان سخن می گفت و ... فیلم پس از بی احترامی به حرکات، ادا و رفتار روحانیت، بی احترامی به موقعیت و تحریف موقعیت روحانیت در جامعه صحنه ای را نشان می دهد که روحانی در حال پول شمردن است و پول در دست روحانیت به گونه ای مورد تمسخر قرار می گیرد که دیگر هیچ روحانی ای نتواند پول دستش بگیرد یا از مردم پول بگیرد. این معانی بسیار پیچیده را در بر دارد.
و اما درباره هدف این فیلم باید بپرسیم : هدف فیلم چه بوده؟ می خواهد بدین وسیله مردم را به دین دعوت بکند؟ مگر با روش اشتاه می شود مردم را به دین دعوت کرد؟ هر کس از این فیلم تاثیر مثبتی بپذیرد یکی از همان انسان های بسیار نادانی است که فیلم در صدد تحقیر آنهاست.
انسان عاقل از چنین ظرف کثیفی آب تمیز نمی نوشد. کجای این فیلم پیام خوبی داده است که نمی توان به سادگی با روشهای دیگر آن پیام را رساند.
بنده چند تذکر عرض می کنم: *برخورد عصبانی با این فیلم نداشته باشید تا به برخوردهای سیاسی قبلی ربط داده نشود، در میان موافقان این فیلم، فریب خوردگان از همه جریان ها وجود دارند. *همان قدر که وزارت ارشاد در این فیلم مقصر است صدا و سیما نیز تقصر دارد و جریان های تربیت کننده و هدایت کننده هنرمندان در جامعه ما نیز مقصرند. *اگر مقابل فیلمهایی مانند توبه نصوح می ایستادند و نقد عالمانه می کردند، کار به اینجا کشیده نمی شد. این فیلم نتیجه بی توجهی ها و سطحی برخورد کردن های برخی از اداره کنندگان فکری و فرهنگی جامعه است. *با این فیلم برخورد فنی بکنیم، نزاع را سیاسی نکنیم. هنرمندانه و اندیشمندانه به نقد آن بپردازیم و حتی با ادبیات متفاوت آنچه می خواهم بیان کنیم. اما اینکه اکران این فیلم کار خوبی بوده است یا نه؟ البته که خوب بوده است. هم سطح اندیشه و احساس معنوی هنرمندان موجه جامعه ما را نشان می دهد، هم قدمی دیگر به سوی شفافیت و پالایش پیش رفتیم، هم بهانه ای برای طرح بسیاری از مطالب ، پیش آمد، هم کارشناس نبودن بسیاری از عناصر خودی آشکار شد، رنجی که معمولا پنهان می ماند و بسیار تلخ است.
البته آینده نشان خواهد داد که پیوند روحانیت با مردم آنقدر محکم است که با هزاران فیلم دیگر از این دست نه تنها روحانیت عزتش را از دست نخواهد داد بلکه با این همه لودگیها ، گامهایی در راه کشف مظلومیت طلبه ها برداشته خواهد شد. اولین فاید ه اش به طلبه ها بر می گردد و آنها محکمتر می شوند و درستتر عمل می کنند. و این کار فایده گرانقدر دارد که خوبها را راه می اندازد، هنرمندان دلسوز را راه می اندازد و ما تحلیلمان این است که حتما خدایی بوده است. بیچاره کسانی که در این فتنه لو رفته اند و شاید خدا خواسته آنها را هم رشد بدهد.
اینکه خیلیها مدیری را به عنوان یک کارگردان طنز قوی و نوپرداز و جذاب قبول دارند، چیزی است که میپذیریم. و اینکه مدیری از زیاد پرداختن به سبکهای سخیف و بیارزش در طنز تلویزیونی پرهیز میکند، نمایان است. و اینکه قاسم خانی نویسنده و یا سرپرست کارهای طنز اوست و به عبارتی زوج خوبی برای ایجاد تحول در طنز سیما به کار بستهاند، را میتوان مشاهده کرد.
اما، در پس پرده شیرین طنز هیولایی از زشتی وجود دارد که برای نقد آماده است. آنچه از طنز وزین خواسته میشود، ایجاد محیطی برای نقد و سخره زشتیهاست. اگر طنز همراه با تفکر نباشد و فقط با هجو ایجاد لودگی و خنده کند، از دایره طنز واقعی خارج میشود. بر این عقیدهام که مدیری کارگردانی است که طنزهای قاسم خانی را به خوبی از کار درمیآورد.
اما مشکل از کجا شروع میشود؟ از آنجا که نویسنده قاسم خانی و کارگردان مدیری است! قاسم خانی علی الظاهر با طنزهایی مثل باغ مظفر و نقطه چین با همکاری مدیری چه چیزی را به نقد میکشد؟ سریال برره برکدامین مدار انتقادی میچرخید؟ البته ارائه مدرک محکم و تحلیل دقیق درباره طنز دشوار است، به همین خاطر چند اطلاعات ورودی را به شما میدهم و خروجیاش با خودتان. البته برای خروجی دقیق مدیری و قاسمخانی را یکی بگیرید و به طور جدا جدا نتیجه چندان واقعی نخواهد بود:
اول اینکه قاسم خانی همان نویسنده فیلم کثیف و ضد ارزشی و اسلامی مارمولک است. به راحتی افکار اجتماعی و سیاسی او را میتوان خواند. روند بیقیدی او به ارزشها و راحت برخورد کردن با مسائل حساس و خط قرمزها و شکستن آنها چیزی است که با تامل در طنزهایش و در برخورد با او نمایان خواهد شد. به عنوان مثال در مورد دو کارکتر خرزوخان و ببریخان گفته شده که؛ ببری خان که از ابتدا در تتیراژ فیلم نامش میآمد فقط در یک داستان و قسمت شرکت کرد. او نماد بسیجیانی است که از جنگ (جنگل در سریال) برگشتهاند. نمی توانند با مردم ارتباط برقرار کنند (نمیتواند حرف بزند و فقط خواهرش حرفهایش را در سریال میفهمد) بسیار خشن و زبان نفهم است و باقی خصوصیات که دیدید. به راستی اگر در پس پرده چیزی نبود چرا در تمام قسمتها در تیتراژ بود ولی فقط در یک ماجرا حضور داشت؟ یا خرزو خان نماد امام زمان (پناه بر خدا!) است که وجود ندارد و فقط مردم ساده و بله قربان گوی نظام (دوبرره) او را میبینند و به یادش هستند! و موارد دیگر. یا باید اشاره کرد به فیلم مرد هزار چهره. چند نکته قابل تامل اینکه، اول قشر پزشک و بخصوص پلیس و سپس شاعران را بسیار احمق فرض کرده. با اشاره و گفتن دیالگهایی درمورد نخواستن حکم و برخورد خشن و کتک و گرفتن همه مردم به صراحت طرح امنیت اجتماعی را مورد طعنه قرار داده و به مقایسه پنهان دست زده. البته نقطه اوج پیام رسانی در فیلمهایش در اواسط فیلم بوده. ضمن اینکه شاعران را افرادی بیهنر و با دغدغههای خاص معرفی میکند. در حالی که در این سالها بیشترین حمایتها از شاعران توسط رهبری صورت گرفته.
دوم خود مهران مدیری که در تمام فیلمهایش ضمن دوری از دغدغههای فرهنگی و ارزشی و دینی، یا انتخاب دکوراسیونهای تجملاتی و فانتزی تمام تلاشش را برای نهادینه کردن فرهنگ مصرف کرد. او ضمن رساندن پیامهای مورد نظرش در فیلمهایش با گرفتن امتیازهای مادی مورد علاقهاش برای ساخت سریال در رفاه و مکنت تام سریالهایش را میسازد. به دور از زندگی ساده و واقعی مردم. کادر بندیهای دقیق او در مرد هزار چهره در قرار دادن آرم جمهوری اسلامی و سایر نمادهای مهم در کنار بعضی افراد و هنگام گفتن بعضی مطالب هم قابل تامل است. در ضمن زیاد سعی کنید در تیتراژ انتهای فیلم که دستی در حال گرداندن نوشته مرد هزار چهره است تلاش بکنید! البته شاید برای خیلی از خوانندگان اینها همه خزعبلات و ناشی از سردردهای نویسنده و یا درپی یک تسویه حساب و یا... باشد، اما فقط به تفکر در این زمینه و تعمیم دادن آن به سایر موارد در تولیدات این دو دعوت شدهاید...
و مهم اینکه...
آزمایشی برای میزان تاثیر گذاری ناخودآگاه بر روی بیننده صورت گرفت. همانطور که میدانید هر فیلم تشکیل شده از فریمهایی(تصاویری) که پشت سرهم نشان داده میشود. در میان هر چند فریم یک فیلم سینمائی که برای نمایش آماده شده بود، نوشته کوکاکولا گذاشته شده بود که به خاطر یک فریم بودن در میان چند فریم، اصلاً مشخص نبود. بعد از اتمام فیلم تمشاگرانی که برای خرید نوشیدنی به خارج سالن نمایش آمده بودند به ناخودآگاه از این نوع نوشیدنی خرید کردند. هنگامی که از آنها سوال شد که دلیل خرید شما از این محصول چیست؟ ناخودآگاه بودن را دلیل عنوان کردند و در واقع این تصاویر تبلیغی که اصلاً در فیلم دیده نمیشد ولی چون در واقع ذهن مخاطب آن تصویر نقش بسته اولین گزینه در برابر انتخاب آنها برای خرید همین محصول بوده. فکر میکنم مدیری هم از همین گزینه برای بیان مطالبش استفاده میکند. ناخودآگاه ولی موثر در انتخاب...
اطلاع رسانی
تبلیغاتآگهی صلواتی میپذیریم
440735بازدید | |||
^بالا^ |
|