در مورد اقبال مردم به شريعتي، همين بس که تو هر شهري بري، دو خيابان رو قطعا مي يابي، يکي شريعتي، يکي امام خميني. هر چند اقبال، دليل بر حقانيت نيست.
اينکه شريعتي خارج از ايران به ديدار خدا رفت، علتش اين بود که هجرت کرد. ماجراي استخاره اش هم که روشن است. صرف اينکه کسي خارج از ايران بود، دليل شقاوت اوست؟ پس مرحوم بهشتي و چمران چي؟
خيلي از ملاک هاي اسلامي دور شده ايد که عاقبت به خيري او را تعيين ميکنيد، شما الان چشم برزخي تان باز است؟
از همه جملاتتان براي من مهم تر اين است: "آنچه باعث شد من اينها را بنويسيم نيافتن دليلي براي استفاده از افکار و تجليل و پرداختن به شريعتيست" نکته همين جاست، شما بجاي اينکه افکار شريعتي را بخوانيد، چشمتان به دهان اين و آن است. الله اکبر از أنظر الي ما قال!
من در ميان دوستانم، بيش از همه به شريعتي انتقاد دارم، ولي از اين مارک زني شما متنفرم. به جاي اينکه به چوب برانيد، از شريعتي بنويسيد و انتقادش کنيد.
اگر هم چشمتان به اين است که چه کساني شريعتي را تأييد و چه کساني او را رد ميکنند، امام نماز ميت بر بدنش، امام موسي صدر بود و سخنان شهيد چمران هر کس را به تفکر ميدارد.
اين دو را بخوانيد:
http://www.baztab.ir/news/40861.php
http://www.p30lords.com/forum/showthread.php?p=113588
منتخبي از متن شهيد چمران را هم مينويسم
ارادت