مقدمه دوم: همه پست قبلی به مقدمه سپری شد. هرچند میخواستم حدیث نفس بگویم، اما به نظرم تبدیل به یک دردل ارزشی شد. حالا هم در یک عمل متحورانه(!) مقدمه بر مقدمه نوشتم. باشد تا عبرتی گردد بر سایر بلاگرها!!! در ضمن سعی میکنم نامی از سایتی نبرم تا تبلیغ نشود و کلی گوئی کرده باشم. فقط نیتم تشویق رفقای خواننده متن است تا ندای هل من ناصر حق را پاسخ بدهند.
با نگاه به پست قبلی باید بگویم، در حقیقت هدف من هم چیزی خارج از آن نیست. تا آنجا که به یاد دارم، اصلاً اینترنت را قبول نداشتم و دوستی چند سال پیش مضمون مطالب پست قبلی را برایم میگفت و من هزینه و فایده را غیرقابل قبول میدانستم. از طرفی به اطرافیان میگفتم که اینترنت دیگه چیه؟ حیف پول که خرج این راه بشه... . اما در اثر اتفاقات سیاسی و یک سری علاقهمندیهای هنری بعد از آرام آرام خود را وارد محیط فضای مجازی اطلاعات کردن، به این نتیجه رسیدم که در واقع قانع نخواهم شد. هنگامی که با هجوم بیرحمانه دروغ علیه حقیقت مواجه شدم و احساس کردم میتوانم با کمترین خرج در مقایسه با دیگر عرصهها به حق کمک بکنم، خودم را آرام نیافتم. البته مطمئناً در این جبهه جانباز خواهی شد، اما شهادت را شاید راهی دیگر... . از خرج کردن پول (هرچند اندک) گرفته تا تهمتها و ناسزاهایی که خواهی شنید و خواند تا هزار و یک زهرماری دیگر... . البته اگر بچه سربه زیری باشی زخمهای کاری نخواهی دید. (اهل فن و قدیمیها گرفتند) اما مصائب وبلاگ نویسی در این عرصه پیکار به همین امور ظاهری نیست. باید از طرفی آنقدر جذابیت داشته باشی و نوآوری به کار ببری و اطلاعات و نوشتههایت خواندنی باشد که دوام بیاوری. باید آنقدر در این فضای مسموم کم بودن بازدید وبلاگت را و کم مهری خوانندگان در همراهی با مطالبت را تحمل بکنی... . و این کم مهری مطمئناً بیشتر از طرف خوانندگانت یعنی مذهبیها خواهد بود، چون کار ارزشی میکنی. و وای به زمانی که مشتریهایت را بخواهی با زهرماری زیاد بکنی. اگر مقید باشی(!) زرد نویسی و هوچیگری و بدون منبع نوشتن و کپی-پیست، زهرماریت خواهد بود و اگر نه، دروغ نوشتن و دست به دامن بعضی عکسها و بازیگران و... . باید رهرو باشی و (حداقل) آهسته و (همیشه)پیوسته روی. چه وبلاگ نویسان ارزشی را دیدم که حسته شدند و عرصه را باخت دادند. چه با توجیه خستگی یا بیارزشی یا بیاثری اینترنت یا تبعات بد آن. از طرفی هم مشکلات میزبانان. بالاخره با بده و بستانهایش وبلاگ یک عرصه رایگان برای شماست. (ما فقرا را با خرید هاست و دومین و لوازمات داشتن یک وبلاگ واقعی برای خود کاری نیست) اما زمانی که این عرصه ناامن شود واقعاً درصد استهلاک کار تو بالا میرود. خب، شاید دلیل اصلی نوشتن مطلب همین بود. تقریباً بیشتر میزبانها را در عرصه وبلاگ نویسی امتحان کردم و امکاناتشان را دیدم. به نظرم هیچکدام کامل نبودند. البته هرکدام ویژگیهایی دارند، یکی سرور قدرتمند و امکان مدیریت آسان و سریع، یکی امکانات بسیار و 3گیگ فضا در اختیار، یکی سابقه و چند امکان دیگر و یکی داشتن امکاناتی که بقیه ندارند و علاوه بر آن مدیریت ارزشی. البته اگر رتبه بندی کنی نتیجه خواهی گرفت اما واقعیت تلخ اینجاست که مجبور میشوی برای یک امتیاز یک میزبان، چند امیتاز حیاتی برای وبلاگ نویسی در میزبان دیگر را از دست بدهی. عرصه تحملها هم بسیار پائین است، تا آنجا که مدیر یک میزبان سایت، وبلاگت را فقط به خاطر اینکه به نحوه مدیریت سایت اعتراض کردی با همه زحمتهایت و پیداکردن دوستانت در کمتر از 24 ساعت حذف میکند. باز خدا خیر دهد میزبانی را که اگر پا را از گلیم آنها بیرون نهادی، اول اخطار میدهد و تو خودت را جمع میکنی. بله هرکدام مشکلی دارند، اول خود اینترنت مشکل دارد و بعد میزبانان محترم مشکل دارند و بعد ما! اما همیشه به نظرم این هزینه لامصب(!) و فائده آن قابل قبول به نظر میرسد اگر خودت را نبازی و به راهت اعتقاد داشته باشی.
پی نوشتـ.................................................................................
1. قرار بود از مصائب وبلاگ نویسی بنویسم اما تبدیل شد به تشویق به وبلاگ نویسی، خب میشود دیگر.
2. باز هم اعتراض خود را به مدیریت سهل انگار بلاگفا نسبت به میزبان مطالب ضد خدا و دین و ایران بودن و حذف کردن وبلاگهای منتقد اعلام میکنم و اگر بخواهد اینچنین پیش برود، حشر همگی آنها با هم را از خدا طلب میکنم. در ضمن ارجاع میدهم این مطلب را به داستان صفوان جمال زمان امام صادق علیه السلام.
اطلاع رسانی
تبلیغاتآگهی صلواتی میپذیریم
441334بازدید | |||
^بالا^ |
|