سفارش تبلیغ
صبا ویژن
   
 

از فید دنبال کنید

     | خاطرات سیاسی به مناسبت گرامیداشت روز معلم |


خواستم خاطره‌ی بدی از یکی از معلم‌هام بنویسم که بی‌مناسبت به روز بزرگداشت معلم (!) هم نباشه ولی وقتی مطلب این بنده خدا که گاهی آنقدر پرت می‌زنه که چیزی می‌شه تو مایه‌های دلقک دربار اصلاح طلبان تا اونجا که حتی اصلاح(افساد) طلبان هم وقعی به حرفهاش نمی‌گذارند! رو خوندم پشیمان شدم. آخه وقتی خوندمش با خودم گفتم رفتار و احوالش نتیجه همون شیوه‌ی تربیتیه. بعد یک سوزن هم به خودم زدم و گفتم پس رها کن!

به همبن خاطر یک خاطره بچه مثبتی که حال آدم رو به هم می‌زنه(!!!) تعریف می‌کنم. البته مطلبی هم که می‌خواستم بنویسم از جهت انتقاد به بعضی معلمان و آینده سازی و تاثیرگذاری آنان بر جامعه بود. که فکر می‌کنم خاطره و  وضعیت الآن همون بنده خدا کافی باشه.

سر کلاس بودیم. اول‌های سال تحصیلی بود و معلم‌ها بچه‌ها رو نمی‌شناختند. با سر و صداهاشون کلاس روی سرشون گذاشته بودند و معلم هم خب، اذیت می‌شد. از همون اول معلممون پلتیک زد و گفت: هرکی بچه خوبی باشه یک بیست برایش توی دفتر نمره می‌گذارم. و برعکسش هم علامت می‌گذارم. خلاصه... آخرهای کلاس شد و بچه‌ها هم انگار نه انگار که معلم چه گفتند! ناگهان معلم برگشت طرف من و گفت:تو... . سه فازم پرید و کمی هم ترسیدم. با خودم گفتم من که کاری نکردم. گفتم: ما آقا؟ بله! گفتند: فامیلت چیه؟ گفتم:.... گفت: این هم یک بیست برای تو. بچه‌ها!... هرکسی مثل این دانش آموز ساکت باشه از این به بعد مثل الآن بیست می‌دهم... . البته من ردیف جلو بودم و اگه کاری می‌کردم تابلو می‌شدم... .

نتیجه گیری(!): قشر فرهنگیان نقش اول در فرهنگ سازی و آینده فرهنگی و اجتماعی بچه‌ها را دارند. و حتی می‌شود گفت سیاسی. کلاس پنجم ابتدائی بودم که معلممان می‌خواست مثلاً ما را هدایت بکند و نسبت به انقلاب علاقه‌مند، می‌گفت:«شما نگاه بکنید... تا قبل از انقلاب ما هیچ کجای جهان راهپیمائی و اعتراضی نبود! تا ما انقلاب کردیم، دیدم که گوشه و کنار جهان هم راهپیمائی‌هایی راه افتاد!!!» و اتفاقاً خاطره‌ی بدی هم از این معلم دارم و تهمتی بدی که به من زد و خودش هم بعداً متوجه شد و حتی یک معذرت‌خواهی خشک و خالی هم نکرد. (این شد دو تا خاطره) البته من ضد انقلاب نشدم ولی این معلم می‌توانست تاثیر دیگری روی من بگذارد. یا چهارم ابتدائی بودیم معلم از شیوه اداره مملکت و امام زمان می‌گفت. (البته معلم حزب‌اللهی‌ای هم نبود) بچه‌ها پرسیدند: رهبر هم با امام زمان رابطه دارند؟ معلم هم گفت: حتماً به خاطر سخت بودن اداره کردن کشور و مشکلات و معنویت خودشان رابطه‌هایی وجود دارد... . یا معلمی داشتیم که در دوران دبیرستانمان؛ اون زمانی که دوم خردادی‌ها در روزنامه‌های اون روز به حضرت زهرا سلام الله علیها توهین کرده بودند و البته من هم خیلی در جریان ماجرا نبودم ولی در یک سوال جواب ناموفق بین من و معلممان که جانباز(!!!) هم بود می‌گفت:«چه اشکال دارد مثلاً اگر الآن اگر حضرت علی بود باید می‌رفت مکانیکی یاد می‌گرفت! خب بلد که نیست و علم جدیده!» خیلی از بچه‌های ما در اون کلاس که نمونه بودند و مثلاً گلچین؛ نظریات ضد انقلابی داشتند. و موارد دیگر که چون نتیجه‌گیری(!) خیلی طول کشید تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.


| 87/2/12 | نظر شما برای این مطلب () | مهدی سعیدی |


می‌گوئیم

دوست دارم در گام آخرم او را ببینم، در خون خود بغلتم و در راهت جان خویش را فدا کنم...

...منتخب‌ها...


جستجو در آنچه گذشت
جستجو در سایر
یاران فانی
رجا نیوز
چهره بگشا ای نور مطلق...
خاک (محمد آل حبیب)
کجائید ای شهیدان خدائی
آیه‏های عشق...
تکلیف الهی
کبوترانه
پیام دل
خبرنگار فارس (حامدطالبی)
حریم یاس
سخنان مهجور حضرت روح الله
کجایید ای شهیدان خدایی
فدایی سید علی
جامعه سیاسی
هیئت مجازی علی جان
رهسپاریم با ولایت تا شهادت
جامعه اسلامی دانشجویان دانشگاه یزد
راز و نیاز با خدا
یک استکان چائی داغ
پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی
مهر و وفا (محمد حیدری)
صور اسرافیل
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم ...
حامی
از الف (بچه بسیجی)
جاکفشی (یک بچه بسیجی هیئتی)
رفیق گام آخر (تلخند سیاسی)
بالی برای پرواز (محمد حیدری-2)
احمدی نژاد FANS
یوسف
متیوپات...یک... دانشجو
شهسوار دل
وبلاگ بسیج basij
بوریا
جلوه گاه دنیای آبی

اطلاع رسانی

به گوگل ریدرتان اضافه کنید

تبلیغات هیئت مجازی علی جان

طرح هجرت از بلاگفا

آگهی صلواتی می‌پذیریم

نسخه گام آخر در ورد پرس

          440829بازدید
^بالا^