اینکه خیلی از کارهای ما بر عکس آن چیزی است که از ما خواستهاند شاید خیلی عجیب نباشد، اما مطمئناً باید ناراحت کننده باشد. داشتم سخنان استاد در مورد استغفار در ماه رمضان را مرور میکردم دیدم خیلی از ما واقعاً از معانی اصلی خیلی دور هستیم. کارهایمان قفل شده، کلید هم دستمان هست ولی آنرا بر عکس در قفل میکنیم و ناراحت میشویم که چرا باز نمیشود! دو نمونه را از زبان استاد بشنویم....
کلید اول: مصداق شیعه بودن
ما حالا اسممان علوى است؛ شیعیان على. صرف اینکه بگوئیم على و راه او را دنبال نکنیم، فایدهاى ندارد. کسانى بودند در زمان خود آن بزرگوار که اظهار ارادت به او هم میکردند، لکن از آنچه که او میخواست، تخلف میکردند. امیرالمؤمنین با اینها بىرحمانه برخورد کرد. فسق و فجور کردند، حد الهى را بر اینها جارى کرد.... . امیرالمؤمنین اینجورى است. اگر ما خیال کنیم به صرف اینکه امیرالمؤمنین را به زبان تعریف و ستایش کنیم یا محبت او را در دل داریم، خداى متعال و خود امیرالمؤمنین از کجرویها، از سیاهکاریها و از بدیهاى ما صرفنظر میکنند، بدانیم که این منطق امیرالمؤمنین نیست. منطق امیرالمؤمنین، سلوک راه خداست. شیعه یعنى کسى که دنبال امیرالمؤمنین به راه مىافتد. حالا یک وقتى خطائى، اشتباهى، گناهى کسى مىکند، او بحث دیگرى است؛ استغفار باید بکند؛ اما دلخوش کردن به انتساب به امیرالمؤمنین و کم و کوچک شمردن تخلف از راه خدا، بههیچوجه در منطق امیرالمؤمنین پذیرفته نیست. اهمیت کار امیرالمؤمنین این است که از حق، از عدل، از ثبوت راه الهى، به خاطر ملاحظات صرف نظر نکرد. امروز اگر بخواهیم مصداقى براى این حرکت امیرالمؤمنین پیدا کنیم - که البته مصداق ناقصى است - تشکیل جامعهى اسلامى و حکومت اسلامى و جمهورى اسلامى است. این، یعنى در مقابلهى با ظلم و کجروى و کفر و حرکت ظالمانهى مفسدانهى طواغیت جهانى، سر بلند کردن و ایستادن. در این راه باید حرکت کرد. نظام جمهورى اسلامى خودِ وجودش و هویتش ضدیت با ظلم و زور است؛ ضدیت با تبعیض است. شما ببینید امروز حاکمیت دنیا دست کىهاست؛ ببینید در دنیا چه فجایعى به وسیلهى قدرتمندان دارد انجام میگیرد؛ ببینید با بشریت این قدرتهاى داراى زر و زور چه میکنند؛ آن هم با تبلیغات رنگ و لعابدار، همراه زر و زور و تزویر با اسم حقوق بشر! با اسم دمکراسى! با اسم آزادى! چه میکنند با بشر!
کلید دوم: استغفار کردن
توجه کنید که همینطور آدم به زبان بگوید: استغفراللَّه، استغفراللَّه، استغفراللَّه، اما حواسش این طرف و آن طرف باشد، این فایدهاى ندارد؛ این استغفار نیست. استغفار یک دعاست، یک خواستن است؛ باید انسان حقیقتاً از خدا بخواهد و مغفرت الهى و گذشت پروردگار را بطلبد: من این گناه را کردهام؛ پروردگارا! به من رحم کن، از این گناه من بگذر. اینطور استغفار کردنى نسبت به هر یک از گناهان، مسلماً غفران الهى را پشت سر خواهد داشت؛ خداى متعال این باب را باز فرموده است... ما باید از گناهانمان استغفار کنیم. فایدهى بزرگ استغفار این است که ما را از غفلت نسبت به خود خارج میکند. ما گاهى در مورد خودمان دچار اشتباه میشویم. وقتى به فکر استغفار مىافتیم، گناهان، خطاها، خیرهسرىها، پیروى از هواى نفس که کردیم، تجاوز از حدود که انجام دادیم، ظلمى که به نفس خودمان کردیم، ظلمى که به دیگران کردیم، جلوى چشم ما زنده میشود و به یادمان مىآید که چه کردهایم؛ آن وقت دچار غرور، دچار نخوت، دچار غفلت نسبت به خود نمیشویم. اولین فایدهى استغفار این است. بعد هم خداى متعال وعده فرموده است که آن کسى که استغفار کند، یعنى به عنوان یک دعاى حقیقى از خداى متعال حقیقتاً آمرزش بطلبد و از گناه پشیمان باشد، «لوجد اللَّه توّاباً رحیما»؛ خداى متعال توبهپذیر است. این استغفار، بازگشت به سوى پروردگار است؛ پشت کردن به خطاها و گناهان است و خداوند میپذیرد؛ اگر استغفار، استغفار حقیقى باشد.
اطلاع رسانی
تبلیغاتآگهی صلواتی میپذیریم
441096بازدید | |||
^بالا^ |
|