فقط به بهانه عرض ارادت به معجزه بزرگ خدا یعنی سوم خرداد که به مدد نظر لطف و انفاس قدسی حضرت ولی عصر ارواح ماسواه لتراب مقدمه فداه به ثمر رسید. و به بهانه ایام فاطمیه سلام الله علیها...
- :«میدونستی این آب مال حضرت زهراس؟»
لب اروند نشسته بودیم. دستهایم را توی آب فرو برده بودم. گفت:«نه... چطور؟» گفتم:« دجله و فرات مهریه حضرت زهراس، با سه تا نهر دیگه...» بعد برایش گفتم کجا این را خواندهام. در یک عملیات غواص رود اروند بودیم... . پاهایم مثل دوتا چوب خشک دردناک شده بود. این جور وقتها باید به پشت دراز میکشیدیم، پاهایمان را آرام آرام حرکت میدادیم؛ ولی نه تو دو متری کمین عراقیها. دستم را لای دندان گرفته بودم. برگشتم، با ایما و اشاره به حاجی فهماندم چی شده نگاهش گفت:« میدونی که این طور وقتها باید چه کار بکنی...؟» میدانستم. باید بیصدا میرفتم زیر آب، بعد جنازهام میآمد روی آب. سرم را زیر آب کردم؛ یادم آمد. چشمهایم را بستم. توی دلم گفتم یا فاطمهی زهرا و گذاشتم آب برود تو ی دهانم...
پاهایم گرم شد. پا زدم آمدم روی آب.
اطلاع رسانی
تبلیغاتآگهی صلواتی میپذیریم
440773بازدید | |||
^بالا^ |
|