سفارش تبلیغ
صبا ویژن
   
 

از فید دنبال کنید

     | آخرین رکاب... |

داشتم به طرف مسجدی که مقصدم بود می‌رفتم. خدا خدا می‌کردم هنگام نماز اول وقت برسم. در میان راه اذان گفته شد. ناگهان احساس کردم عرق سردی بر پیشانیم نشست. با خودم گفتم اگر الآن به هر دلیل تصادف کنم و بمیرم نمازی که بر گردن آمده چه خواهد شد؟ اگر الآن جان خود را از دست بدهم مقصدم چه خواهد شد؟ بعد خودم را نفرین و سرزنش کردم ای کاش چند دقیقه زود رسیدن را به نماز اول وقت نمی‌فروختم تا حداقل این اطمینان را داشتم که یا حداقل در حال نماز قضا نمی‌میرم یا اینکه در حال ادا یا بعد از ادای نماز خواهم مرد...

                                                            


| 86/5/20 | نظر شما برای این مطلب () | مهدی سعیدی |


می‌گوئیم

دوست دارم در گام آخرم او را ببینم، در خون خود بغلتم و در راهت جان خویش را فدا کنم...

...منتخب‌ها...


جستجو در آنچه گذشت
جستجو در سایر
یاران فانی
رجا نیوز
چهره بگشا ای نور مطلق...
خاک (محمد آل حبیب)
کجائید ای شهیدان خدائی
آیه‏های عشق...
تکلیف الهی
کبوترانه
پیام دل
خبرنگار فارس (حامدطالبی)
حریم یاس
سخنان مهجور حضرت روح الله
کجایید ای شهیدان خدایی
فدایی سید علی
جامعه سیاسی
هیئت مجازی علی جان
رهسپاریم با ولایت تا شهادت
جامعه اسلامی دانشجویان دانشگاه یزد
راز و نیاز با خدا
یک استکان چائی داغ
پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی
مهر و وفا (محمد حیدری)
صور اسرافیل
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم ...
حامی
از الف (بچه بسیجی)
جاکفشی (یک بچه بسیجی هیئتی)
رفیق گام آخر (تلخند سیاسی)
بالی برای پرواز (محمد حیدری-2)
احمدی نژاد FANS
یوسف
متیوپات...یک... دانشجو
شهسوار دل
وبلاگ بسیج basij
بوریا
جلوه گاه دنیای آبی

اطلاع رسانی

به گوگل ریدرتان اضافه کنید

تبلیغات هیئت مجازی علی جان

طرح هجرت از بلاگفا

آگهی صلواتی می‌پذیریم

نسخه گام آخر در ورد پرس

          441065بازدید
^بالا^