امروز رئیس جمهور احمدینژاد در دومین دور از سفرهای انقلابی معروف به استانی خود در بخش اول سخنانش به بیان تاریخ انرژی هستهای از دیروز که چه بودیم تا به امروز که کجا هستیم، پرداخت. ضمن اشاره به اینکه چه امتیازاتی دادهایم و چه عقب ماندگیهایی داشتیم به افرادی اشاره کرد که هر بار در موضع ضعف و انفعال و ترس در مقابل دشمنان ملت امتیازاتی را به دشمان مردم ایران دادند. تا آنجا که همه امور مربوط به انرژی هستهای در ایران به حالت تعلیق درآمد و این پروژه استعماری استعمارگران و سلطه طلبان بود. و ایران دو سال در حذر کامل از امور علمی و صنعتی مربوط به پیشرفت ایرانیان در امور هستهای بود.
باید در رأس کسانی باعث و بانی این عقب ماندگی بودند به حسن روحانی اشاره کرد. کسی که سرتیم هستهای در دولت قبل بود و خندههای او با سرکردگان استکبار جهانی در انگلستان در تاریخ فراموش نمیشود. خوب است همین جا به این نکته اشاره کنیم که عدهای هستند که روند حرکت هستهای را روندی کلی در نظام و وابسته به دولتها نمیدانند. و صد در صد مورد تأئیید رهبری میدانند. خوب است همینجا دو سوال را مطرح کنیم یک اینکه چرا چنین تائید صددرصدی در مورد صدا و سیما که مورد نطر مستقیم رهبری و مهمترین مرکز فرهنگی کشور است وجود ندارد؟ آیا تماماً آنچه از برنامهها چه ریز و درشت و یکسری از اهداف مورد تائید رهبری است؟ البته هدف و امور به طور کلی مورد دستور ایشان هست اما...؟ حال میتوان از شورای امنیت ملی و افراد آن زمان توقع پیروی از رهبری را داشت؟ آن هم با آن همه مشکلاتی که داشتند و دارند؟ سوال دوم اینکه اگر راهبرد هستهای همیشه مورد نظر رهبری بوده، این چه راهبردی است که با روی کارآمدن یک دولت و رفتن دولت دیگر 180درجه تفاوت میکند؟ چگونه است که موضع ذلت تبدیل میشود به موضع عزت؟ تعلیقها تبدیل به پیشرفت میشود؟ و چگونه است که رئیس جمهور احمدینژاد (رئیس شورای امنیت ملی) خود را مسئول پرونده هستهای مینامد؟ مطمئناً چنین نقطه ضعفی را برای یک رهبر بزرگی مثل «آقا»، هیچ دارای خردی نخواهد پذیرفت. همینجا اشاره میکنم به داستانی که آقای شریعتمداری خود آنرا در زمان مذاکرات ایران و آمریکا برای عراق ذکر کردند که نوشته بود: در زمان ریاست جمهوری مقام معظم رهبری، ایشان قبل از سفر طبق معمول همه سفرهای روسای جمهور که خدمت رهبر میرسند، پیش امام میروند و گزارش میدهند و امام هم برای ایشان آرزوی موفقیت میکند. ایشان از پیش امام میروند و ناگهان به ذهنشان خطور میکند که من از امام نپرسیدم که آیا راضی به این سفر هستند یا نه؟ بعد دوباره حضور امام میرسند و نظر ایشان را درباره نفس این سفر میپرسند و ایشان مخالفت خود را با اصل این سفر اعلام میکنند و آقا هم به سفر خارجی نمیروند. بعد هم اشاره میکنند عدم مخالفت با اصل کاری دلیل بر رضایت ایشان نمیشود! (بعد هم مذاکره را هم به زعم خودشان مخالف میل آقا میدانند!)
حال از دوران ننگینی که در تاریخ ایران به نام تعلیق بدون هیچ پیش شرطی در امور هستهای گشته است، میگذریم ولی باید اشاره کرد به سفر اخیر این شخص به کشورهای اروپائی و انجام مذاکرات خودسرانه. البته او دارای گذشتهای مورد تامل هم هست که امیدوارم روزی برای اذهان عمومی مشخص شود. سخنهای هست که به فرموده آقا برای مسئولین گفتنش حرام است اما برای دیگران چه؟ آیا حسن روحانی عامل اجرای اوامر استکبار جهانی نیست؟
اطلاع رسانی
تبلیغاتآگهی صلواتی میپذیریم
441058بازدید | |||
^بالا^ |
|