وقتی سال گذشته در سفر استانی به یزد رئیس جمهور گفت که قدرتمندان و زورگویان هم نمیتوانند ایران را منزوی کنند و بارها آنرا تکرار کرد، عدهای فقط با نگاه یک سخنرانی با آن برخورد کردند و حتی عدهای در چند مدت اخیر دم از اوضاع بحرانی میزدند و کشور را در شرایط ویژه میدانستند، اما با گزارش البرادعی و بسته شدن راه بازی درآوردن و دروغ گفتن غربیها و آمریکاییها و در واقع به قول دکتر پایان پذیرفتن سیاسی پرونده هستهای ایران و جلوگیری از قطعنامهای دیگر، دروغ بودن این سخنان و در راه دشمنان بودنشان نمایان شد. به راستی به جز تیزهوشی و مدبر بودن رئیس جمهور و سرباز ولایت بودنش چه چیزی این چنین او را استوار در برابر این همه اخطارهایی که به او میدادند نگاه میداشت؟ از کجا میدانست که اینچنین پایان کار خواهد بود و حتی حاضر به ریسک نشد؟ چرا تسلیم فشارهای افرادی که به قول اطرافیانشان عقلای قوم هستند(!) نشد؟ با یک مرور ساده به سایر موضع گیرها و رفتارهای دکتر از ابندای ریاست جمهوری تاکنون شاید متوجه نکات ریزی بشوید. دکتر چه چیزی میبیند که بقیه نمیبینند؟ یا شاید هم چه چیزی را دیده که بقیه ندیدهاند؟ (هرچند از سرباز ولی فقیهای که هربار با جوانان دم از شرایط مساعد برای پیشرفت و آینده بسیار روشن میزند، بعید نیست) نمیدانم چرا یاد زمان انتخابات میافتم که از دکتر پرسیده میشد آیا در انتخابات شرکت میکنید؟ یا به نظراتان رای میآورید؟ و او با اطمینان عجیبی از تغییر و آینده روشنی سخن میگفت، گویا میداند که چه خواهد شد؟ جدا از شرکت در انتخابات به خاطر روحیه اصولگرائی و مومن بودن، ولی در شرایط عقلی چند درصد احتمال پیروزی او در انتخابات میرفت؟ آن هم در شرایطی که افرادی مثل ما هنوز شناختی کامل نسبت به دکتر نداشتیم؟ (از تشریح اوضاع قبل از انتخابات بگذریم) بعضی موقعها فکر میکنم دکتر میداند. دکتر دیده است...
اطلاع رسانی
تبلیغاتآگهی صلواتی میپذیریم
441245بازدید | |||
^بالا^ |
|