(ما هم اکنون در کربلا هستیم...)
امروز عاشوراست و نوبت شهداست که به سوی ما بیایند، هرچند که آنها خود امروز میهمان سید و سرور خود هستند و ما بیچارگان را راهی به درک آن مقام نباشد. اما ما تلاشمان را کردهایم، آنچه در وجود ما شکل گرفته عطشی برای آب حیات حسین علیه السلام است که باید بوسیله سَقّایان او، شهدایی که ما به آنها متوسل شدهایم، در زندگی ما جاری شود. اگر وجودت از گناهان پاک شده مطمئن باش که ندای حسین علیه السلام را میشنوی و شتابان دعوت او را در زندگی اکنون و ابدیت پاسخ خواهی داد و اگر هنوز کوله باری سنگین بر دوش داری که تو را از پرواز در هوای روحبخش زندگی با حسین علیه السلام باز میدارد؛ گوش کن! این صدای فریاد عالمیان است که یک صدا او را فریاد میزنند، اگر حلقهای از شور حسین علیه السلام به دور چشمان خود دیدی، بدان که دستی از سوی او آمده تا تو را هم همراه این کاروان کند، پس این بار دست او را پس نزن! از فرصتی که یافتهای کمال استفاده را بنما و همت خود را کامل کن تا رضایتش را برآوری تا بالهایی به تو بدهد تا به خودش برسی، آنجا که جدش، زهرا، حسین، علی اکبر، قاسم علیهم السلام و... هستند.
«داشتیم پیشروی میکردیم که ناگهان یکی از بچهها تیر خورد و روی زمین افتاد. در حالتی که خون فراوانی از او میرفت، درخواست آب میکرد، نمیدانستم چه کنم؟ اولش به دلایل پزشکی از دادن آب به او امتناع کردم. اما چون دیدم حالتش وخیم است است و در آستانه شهادت است قمقمه آبم را به دستش دادم. او قمقمه را از من گرفت. نگاهی به آسمان انداخت و آب را نخورده روی زمین ریخت و گفت:« حسین جان راضی شدی؟» و سپس برای همیشه چشمهایش را بست.»
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
با چهره خونی سوی حسین رفتن
زیبا بود این سان معراج انسانی
جانم حسین جانم، جانم حسین جانم....
» پیش خودم فکر میکنم که کاش در کربلا بودم و امام حسین علیه السلام را یاری میکردم و بعد شهید میشدم، ولی بعد به فکر افتادم که حسین زمان ما نائب امام زمان عجل الله تعالی فرجه یعنی حضرت امام خمینی است و ما هم اکنون در کربلا هستیم و هر آن مورد امتحانیم.
شهید محمد حسن امانی
اطلاع رسانی
تبلیغاتآگهی صلواتی میپذیریم
441793بازدید | |||
^بالا^ |
|